ERMIAERMIA، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

نازنینم دوست دارم

شرارتای مریضی ....

چند تا عکس از این ایام که مریض بودی واست میذارم پسرم تا ببینی با اینکه حال خوبی نداشتی ولی بازم از شرارتات دست بر نمیداشتی .....!!!!! بازی با تاب رو زمین ..... ببین چجوری نشستی رو موتور فسقلی!!!! تو این چند روز واسه خوردن شیر و آبمیوه از نی استفاده میکردی عشق من .... با اینکه خیلی مریض بودی ولی نمازتو میخوندی ....   ارمیا از تو جعبه شکلات درومده !!!!     انشالله دیگه هیچوقت مریض نشی کوچولوی ناز من ...
7 دی 1392

آنفلوآنزا و دندون یازدهم ....

نازدونه مامان چند روزیه که به وبت سر نزده بودم و چیزی ننوشتم آخه از شب اربعین که خودم مریض شدم و بعدش شما و بعدم بابا جون حمیدو متاسفانه اینقد درگیر بودم که نشد بیام تو نت .... ماجرا ازین قرار بود که روز یه شنبه قبل که شب اربعین بود مامان جون طبق معمول هر سال دیگ شله زردشون به پا بود . با خواست مامان جون من ظهر نیومدم دنبال شما و از سر کار مستقیم رفتم خونه و نهار خوردیم و سریع نماز خوندم و دوش گرفتم و راه افتادم اومدم خونه مامان جون . تا رسیدم تو پریدی تو بغلم و اصلا پایین نمیومدی . پرسیدم اذیت نکردی پسر نازم ؟؟؟؟ مامان جون گفتن نه بچم اصلا اذیت نکرده ولی دیگه نمیگم ظهرا دنبالش نیا آخه ساعت که از 2 میگذره اینقد چشم به راهه که آدم...
7 دی 1392